زندانی شدن در ایران یا مهاجرت؟(ماجرای یک انتخاب!)
شما نه برنده به دنیا آمده اید و نه بازنده ، شما با قدرت انتخاب به دنیا آمده اید!
این جمله را چند بار و از زبان چند سخنران انگیزشی شنیده اید؟ من که به وفور…
چند روز پیش در حال تماشای مستندی باعنوان الف الف تا پاریس بودم
مستندی که راجع به افرادی که پس از اتفاقات انتخابات ریاست جمهوری در سال 88 به دلیل صادر شدن احکام سنگین (از جمله حبس به مدت 10 و یا 5 سال ) مجبور به ترک ایران شده اند ساخته شده.
حمزه غالبی سوژه مورد نظر این مستند است و در سکانسی از این فرد سوال میشود که اگر به عقب بازگردد درایران میماند و حکمش را سپری میکند یا بازهم تصمیم به مهاجرت میگیرد پاسخ میدهد:
که از مدت زمانی که مهاجرت کرده ام تا بدین لحظه از زمانی که قرار بود در ایران با نگاه کردن به دیوارهای سلول انفرادی بگذرد در فرانسه به خوبی با تحصیل و مطالعه و با به عضویت درآمدن در انجیوهای مختلف به استفاده کرده ام، اما من در یک شرایط تحمیل شده برای انتخاب قرار گرفتم و آن هم ماندن در کشورم و در حبس ماندن به مدت 5 سال و خروج از کشور بود!
بین بد و بدتر !
انتخاب درچنینن مواقعی به مراتب دشوار تر است.
در زندگی شخصی ما هم گاهی در شرایط تحمیل شده برای انتخاب قرار میگیریم!
دوراهی من ادامه ی رشته ایی که از آن متنفرم و یا رفتن به خدمت سربازی است!
حسرت های زیادی در دلم میگذرد که چرا زمان انتخاب مسیر تحصیلی دقت نکردم!
اگر فلان انتخاب را میکردم و یا فلان کار را نمیکردم اکنون شرایط بسیار بهتر بود!
و از این دست فکرها…
دوراهی های تحمیل شده شما چه بوده و یا چیست؟
واکنش شما در چنین شرایطی چیست؟