راهنمای مختصر پذیرش در خارج از کشور برای غیر نابغه ها

خواندن این راهنما برای همه مفید خواهد بود اما برای دوستانی که مثل من نه نابغه بودن و نه از دانشگاه اسم و رسم داری فارق‌التحصیل شدند فوق العاده مفید. این راهنما چکیده تجربیات یک غیر نابغه از روند اخذ پذیرش دکتری از یک دانشگاه معتبر خارجی است. اما حتی اگر از نوابغ هستید و یا برای مقطع دیگری قصد گرفتن پذیرش دارید، خواندن این راهنما برای‌ شما نیز خالی از لطف نخواهد بود.

بخش اول: تصمیم

در دنیای رقابتی پذیرش از خارج دو گروه متقاضیان وجود دارند:

یک گروه دانشجویانی هستند که در دانشگاه های درجه اول سراسری تهران (و بعضی از دانشگاه های شهرستان) درس خواندند و طبق روال همان دانشگاه ها کارهای تحقیقاتی بیشتری کردن، به منابع و اساتید بهتری دسترسی داشتن و مقالات معتبری چاپ کردن. البته مهم تر از همه این که یا در کل باهوش تر و پر تلاش تر بوده اند. به هر صورت این گروه افرادی هستند که در فرآیند اپلای سختی زیادی ندارند و در واقع تنها سد راهشان سربازی و زبان خواهد بود. از آنجایی هم که این گروه با درس خواندن زیاد مشکل ندارند زبان سد بزرگی در مقابلشان نخواهد بود و اصولا با کمی پشتکار و توقعات واقع‌بینانه جذب دانشگاه های خوبی خواهند شد.

اما گروه بعدی دوستانی هستند که به هر دلیلی حالا یا عدم علاقه به درس یا تنبلی و … در دوران کنکور عقب ماندند و وارد دانشگاه آزاد و دانشگاه های معمولی و ضعیف‌تر شدند. از آنجایی که جامعه اطراف همیشه در تربیت موثر است اصولا زیاد دنبال درس نبودند (این حرف را فقط بچه های دانشگاه آزادی می فهمند. دانشگاه‌هایی که در آنها دغدغه ی بچه ها همه چیز هست بغیر از درس). به همین ترتیب این دسته از دوستان کمتر سراغ پژوهش و معدل و … می روند و در نتیجه مسیر گاه فوق العاده سختی در پیش خواهند داشت برای اپلای.

من شخصاً از گروه دوم بودم. در دانشگاه آزاد شهرستان لیسانس گرفتم با دو ترم مشروطی و معدل ۱۵.(هیئت علمی این دانشگاه همگی کارشناسی ارشد داشتند و ما استاد دکتری نداشتیم. در این دانشگاه نه تنها ما دغدغه ی پژوهش نداشتیم بلکه دغدغه ی پاس کردن هم نداشتیم) بعد در دانشگاه آزاد شهرستان دیگه ای ارشد گرفتم با معدل ۱۵.۶. در دانشگاه آزاد دومی که به تهران نزدیک بود و اساتید خوبی از تهران مدعو بودند به تحقیق و پژوهش علاقه‌مند شدم و احساس کردم توانایی ادامه در دکتری را هم دارم. ضمن این که درس خواندن در کشور های مختلف و جغرافیای وسیع همیشه یکی از آرزوهای من بود. بنابراین تصمیم قاطع گرفتم که برای ادامه تحصیل در خارج از کشور اپلای کنم. البته دیدن نابرابری‌ها و مشکلات ایران و بالاخره کم‌و‌کاستی‌هایی که هست بی تاثیر نبود در تصمیم من ولی هیچوقت خودم را در دسته ای قرار نمی‌دهم که بگم “ای بابا بشه فرار کنیم بریم از این خراب شده خلاص شیم” و برای این کارم هم دلیل دارم:

یکی این که من در ایران شرایط وحشتناکی نداشتم . بیشتر دوستان هم همینطور. فرآیند پذیرش انقدر سخت و زمانبر هست که شما اگر وقت لازم برای آن را روی کسب مهارت کاری صرف کنید احتمالاً مشکل شغلی در ایران هم نخواهید داشت. یعنی هر کسی با کمی پشتکار و تخصص می تواند در ایران شغل خوبی پیدا کند و به صورت سنتی در ایران خانواده ها خونه ای زمینی چیزی برای بچه ها کنار می گذارند تا حالا دیر یا زود بهشون بدن. من هم از این قضیه مستثنی نبودم و هم کار خوبی در ایران داشتم و هم پشتوانه معقول خانواده فقط در حد این که در آینده سقف بالای سر داشته باشم. (این راهنما در سال ۲۰۱۵ و دوران یورو ۴۰۰۰ تومانی نوشته شده).

دوم این که آنچه من از “خارج” می‌دانستم محدود به فیلم ها و سریال ها و یوتیوب و گوگل مپس بود. من اصولا خارج را از نزدیک ندیده بودم و شناختی از آن نداشتم. (البته این شرایط شامل کسانی که با هدف توریستی سفرهایی داشتند هم می شود چون شما در سفر تفریحی فقط نکات مثبت مقصد رو می بینید). همین که دارم جرات می کنم برای چهار سال در شهر و کشوری زندگی کنم که فقط از آن تصاویری دیدم ریسک بزرگی می‌کنم. چه برسه به این که بخوام بگم “آه ای بهشت برین آغوشت را باز کن من دارم میام در آغوشت از شر مملکت خودم.” حداقل من نمی تونم اینطوری باشم.

در هر صورت من اول به خاطر علاقه ای که به پژوهش پیدا کردم و این موضوع که دوست داشتم تاثیری هرچند کوچیک توی دنیایی که درش زندگی می کنم داشته باشم و دوم به خاطر تحقق رویای تحصیل در یک دانشگاه معتبر و داشتن همکلاسی ها و استاد هایی از دنیاهای مختلف تصمیم گرفتم که در یک دانشگاه خوب در “خارج” تحصیل کنم. تعریفی که من از خارج برای خودم معین کرده بودم از همان ابتدا کشورهای آسیایی رو کنار گذاشته بودم. ضمن این که نیاز داشتم که فاند بگیرم و شهریه هم نداشته باشم.

با این تعریف اجازه بدین یک بار اونچه که تا اینجا گفتم را با هم دوره کنیم تا ببینیم که اصلا شما دوست دارید در خارج تحصیل کنید یا نه.

1- شرایط فعلی‌تان در ایران چطور است؟ آیا فکر می کنید که اگر در ایران بمانید واقعا زندگی‌تان تباه خواهد شد و در نهایت حتی سقف بالای سر هم نخواهید داشت؟ آیا پیدا کردن شغل مناسب برای گذران زندگی برایتان در ایران غیر ممکن است؟ (توجه کنید که شما قرار نیست ابتدای مسیر شغلیتان را با سمت مدیر‌عاملی شروع کنید و باید خاک بخورید مدتها. همه جای دنیا همین است.)

2- اصولا به ادامه تحصیل و پژوهش علاقه دارید یا نه؟ آیا آمادگی قرار گرفتن در یک محیط پژوهشی سطح بالا را دارید؟
پروسه‌ی تحصیل دکتری در اکثر دانشگاه‌ها بسیار فرسایشی است. ساعت های طولانی کار در آزمایشگاه و با درآمدی که طوری طراحی شده که تنها هزینه‌ی روزمره‌ی شما را فراهم کنه. فراموش نکنید که یکی از دلایل مهمی که انقدر دانشگاه‌ها دنبال جذب نیرو از کشورها‌ی خاورمیانه و باقی جهان سوم هستند این است که شهروندان خودشان روز به روز رغبت کمتری به دکتری دارند به همان دلایلی که بالاتر گفته شد.

3- سابقه ی تحصیلیتون در چه سطحی است و در کدام یک از دسته بندی هایی که اول همین مطلب نوشته شده قرار می‌گیرید؟

با جواب دادن به سوال های بالا و خواندن تجربیات بقیه در فروم های مختلف و صحبت کردن با چند نفر که الان پذیرش گرفتن و در حال تحصیل هستند تصمیم نهایی‌تان را بگیرید. اگر تصمیم گرفتید که برای شما تحصیل در خارج مناسب نیست همین الان این صفحه و صفحات مشابه را ببندید و بروید سراغ زندگیتان و هیچوقت هم حسرت خارج نرفتن را نخورید.

بخش دوم: بعد از تصمیم

اگر تصمیم گرفتید که می خواهید پذیرش بگیرید به شما تبریک می گویم. دنیای تازه و زیبایی پیش رویتان دارید. به زودی وارد دنیای متفاوتی خواهید شد که آدم‌هایی با فرهنگ‌ها و زبان‌های رنگارنگ خواهید دید و کلی چیز تازه یاد خواهید گرفت. البته در کنارش آرزوی صبر هم برایتان دارم چون قراره مدت طولانی از بهترین روزهای عمرتان را صرف گشتن صفحه به صفحه ی سایت های دانشگاه های مختلف و خوندن هزارها مطلب درباره ی پذیرش در فروم های مختلف کنید. شب بیداری های آمادگی تافل و آیلتس و جی آر ای. استرس های وحشتناک انتظار برای گرفتن جواب دانشگاه و اضطراب کشنده‌ی مصاحبه و بدترین قسمت ماجرا یعنی دوندگی های بی پایان در اداره های ایران، وزارت علوم، نظام وظیفه، بانك، گذرنامه، سفارت و …

بخش سوم: ابزار لازم برای پذیرش

نکته ی اول: مهم ترین ابزار، زبان

خوب بودن زبان علاوه بر این که در گرفتن مدرک زبان برای پذیرش مهم است، برای ساختن رزومه هم اهمیت قابل توجهی دارد. یعنی این که شما اگر زبانتان خوب باشد خیلی راحت تر مقاله می‌خوانید و مقاله می‌نویسید. بنابراین حواستان را جمع کنید و بدونید که زبان فقط ابزاری برای گرفتن نمره تافل و آیلتس نیست.

من شخصا کلاس زبان نرفته بودم اما در عوض در ده سال اخیر هر روز بیشتر از ۵ ساعت فیلم و سریال دیده بودم. یکی از دلایل موفقیت من این بود که همیشه خودم رو مجبور می کردم که با زیرنویس انگلیسی و ۳ سال اخیر هم بدون زیرنویس فیلم ببینم. ضمن این که منابع ورودی اطلاعاتم رو در ۳ سال اخیر همه را انگلیسی کردم. خبر، کتاب درسی، مطالب اینترنتی و … با همین روش و ۳ ماه مطالعه ی فشرده برای تافل توانستم نمره‌ی مناسبی بگیرم. ۱۰۳. مطلب مفصل تری درباره ی تافل را اینجا نوشتم.

نکته ی دوم: پربار کردن رزومه با مقاله و Research

اگر قصدتان گرفتن پذیرش برای دکتری هست این مسئله خیلی مهم و حیاتی هست. اصولا در “خارج” اصل کار دانشجوی دکتری پژوهش هست. حالا بگذریم از این که تعریف آنها از پژوهش فقط تولید مقاله نیست و پروژه های صنعتی خیلی وقت ها محور کارشان هست اما از آنجایی که ما چیزی به اسم حضور صنعت در دانشگاه‌های ایران اصولا نداریم، تنها روش اثبات این که شما قابلیت پژوهشی دارید متاسفانه همین مقاله نوشتن است. پس دست به کار شوید و با دوستانتان در دانشگاه همکاری کنید و مقاله های خوب بنویسید و در کنفرانس های خوب و ژورنال های معتبر چاپ کنید. مهم و مهم و مهم که تمام مقاله‌ها انگلیسی باشد. حتی با اصرار استاد هم زیربار نوشتن مقاله فارسی نروید چون فقط تلاشتان هدر خواهد رفت. لطفا مقاله را سرهم نکنید. برای گرفتن پذیرش قرار نیست شما کارخانه تولید مقاله باشید. جدیدا می‌بینم در فروم‌ها حتی بعضی دوستان با تجربه می‌فرمایند برای پذیرش باید چند تا مقاله ISI داشته باشید. در جواب این دوستان باید بگم: مگه کشکه؟ البته اگر کسی در دوره‌ی کارشناسی ارشد چند تا مقاله ISI داره باید بهش تبریک گفت چون یا واقعا نخبه است یا این که توی گروه تحقیقاتی فعالی مشغول بوده که با همکاری هم مقاله می دادن و خیلی هم خوبه. اما در هرصورت شما با داشتن یکی دو سه تا مقاله ی با کیفیت که واقعا کار خودتان است در کنفرانس های معتبر که جاهای خوب ایندکس می شوند (مثلا برای کامپیوتر و برق IEEE) و در ایده آل ترین حالت یکی دو تا مقاله ی ISI می تونید از ۹۰ درصد دانشگاه های معتبر پذیرش بگیرید. مگر این که دنبال دانشگاه های تاپ ۲۰ و این ها باشید که کلا از تخصص بنده خارج است.

نکته ی سوم: رزومه خودتون را بسازید، با کیفیت بسازید

شما قرار است دانشجوی دکتری باشید پس حداقل انتظاری که از شما می‌رود توانایی نوشتن یک رزومه‌ی شیک و مرتب و تر و تمیز است. پس دست از تنبلی بردارید و ابزار طراحی و برنامه های نگارشی مثل WORD و … رو خوب یاد بگیرید و باهاشون سر و کله بزنید. بیشتر دانشگاه ها و استاد ها این روز ها ترجیح میدن که تمام مدارک و نامه های شما را در یک فایل PDF واحد داشته باشند. پس سعی کنید یک قالب خوب برای خودتان بسازید و همه‌ی مدارکتان را در همون فایل جا بدین با این هدف که موقع فرستادن برای دانشگاه های مختلف فقط لازم باشه که اسم دانشگاه و پوزیشن مربوطه رو بالای فایل عوض کنید. قدر این ترفند رو زمانی می دونید که از پر کردن فرم های دانشگاه ها خسته شدید و از هرچی رزومه و اپلیکیشن لتر متنفرید. خلاصه این که مجموعه مدارکی که شما برای دانشگاه یا استاد می فرستید نشانه شخصیت شماست! در حفظ شخصیت خودتون کوشا باشید.

این روزها رزومه فقط به معنی فایل هایی که برای استاد و دانشگاه می فرستید نیست. حالا دیگه یواش یواش سایت های حرفه ای و تحقیق کار و آکادمیک دارن جایگزین رزومه های PDF می شن. چرا که این سایت ها پویا هستن و علاوه بر این که گفته های خود طرف درباره خودشون را منتشر می‌کنند، فیدبک اطرافیان را هم انعکاس می دن. این زیر لیستی از این سایت ها را معرفی می‌کنم که بعضی هاشان اجباری هستند از نظر من و بعضی ها اختیاری. تجربه شخصی من از این سایت ها اینه که به محض این که استادی به من علاقه مند می شد و مصاحبه ای چیزی انجام می دادیم، سریعا می دیدم که ایشون به پروفایل من در این سایت ها سر زدند. (اکثر این سایت ها امکانی در اختیار شما قرار می دن که بدونید چه کسانی پروفایلتون را دیدند یا حداقل این که پروفایلتان از چه کشورهایی بازدید شده.

LinkedIn

این سایت در آینده ی نزدیک و چه بسا همین الان شاخصه‌ی شناسایی هر کارمند، مدیرعامل، مغازه دار، مشاور املاک، دانشجو، استاد دانشگاه و … است و خواهد بود. بنابراین حتما و حتما پروفایل داشته باشید اینجا و نه این که فقط اکانت باز کنید و ول کنید به امان خدا. بلکه ساعت ها روش وقت بذارید و تمام قسمت هاش را تکمیل کنید. در آینده این پروفایل شناسنامه ی اینترنتی شما خواهد بود. Networking یا شبکه سازی تخصصی را با این سایت می شه به نحو احسن انجام داد.

Google Scholar

این سایت شناسنامه ی پژوهشی شماست. با وارد کردن اسمتان تمام مقاله هایی که در سطح اینترنت با نام شما منتشر شده بهتون نشون داده می شود و شما می‌توانید آنها رو در پروفایلتان قرار بدید. ضمنا اگر این کار اتوماتیک انجام نشد یعنی گوگل قادر به پیدا کردن مقاله هاتون نبود و مقاله ای رو جا انداخت می تونید به صورت دستی اون ها رو اضافه کنید.

Academia.edu , Research Gate

این سایت ها کارکردی شبیه به Google Scholar دارن و با این تفاوت که گسترده تر هستند و کارهای جالبی علاوه بر لیست کردن مقاله هاتون انجام می دن. برای مثال شما می‌توانید از دانشمند‌های معتبر حوزه‌ی خودتون درخواست کنید که درباره ی مقاله هاتون نظر بدن و … . این سایت ها هم برای شبکه سازی عالی هستند.

نکته ی چهارم : دنبال پوزیشن و دانشگاه و استاد بگردید

در دنیای پذیرش سه استراتژی برای گرفتن پذیرش وجود دارد که به نسبت تخصصی که در هر روش دارم توضیح می دهم:

۱- تماس با استاد

این روش بیشتر در مورد آمریکا، کانادا و استرالیا کاربرد داره. اگر در موضوع تحقیقاتی خودتون نابغه هستید و حس می کنید اگر استادی که دقیقا در حوزه ی کاری شما فعالیت می کنه رزومه شما را ببینه بهتون علاقه مند می شه این روش را انتخاب کنید. بهترین راه برای این روش اینه که از همان سایت هایی که بالاتر اشاره کردم خصوصا Google Scholar استادهایی که در زمینه تحقیقاتی شما فعالیت می کنند را پیدا کنید و بهشون ایمیل بزنید. تجربه نشون داده که حتی در بعضی موارد که استاد نیازی به دانشجوی جدید نداشته هم از دیدن رزومه بعضی دوستان انقدر شگفت زده شده که پذیرش داده. همچنین جدیدا تجربه نشون داده که با بالاگرفتن رقابت و تغییر سیاست دانشگاه ها این روش پذیرش گرفتن منسوخ شده. مثلا در مورد خود بنده که به حدود ۷۰ تا استاد ایمیل زدم ۵۰ تا حواب ندادن و بقیه هم یا من رو ارجاع دادن به سایت دانشگاه برای اپلای از روش دانشگاه محور یا این که گفتن موقعیت خالی نداریم. ترجیحا این روش رو محور کار قرار ندین بهتره. چون حتی در صورت پذیرش هم معلوم نیست که بهتون فاند بدن یا نه.

۲- اپلای از طریق سایت دانشگاه (پروپوزال محور)

این روش هم باز در مورد کشورهای آمریکای شمالی و استرالیا کاربرد داره تا جایی که من دیدم. این روش اساسا روش پرخرجی است چون که شما برای هر بار اپلای کردن مبلغی حدود ۵۰ تا ۲۰۰ دلار باید به عنوان هزینه اپلای پرداخت کنید. ضمن این که بیشتر این دانشگاه ها نمی دونند که قراره با شما چیکار کنند و شما باید شخصا پروپوزالی بهشون ارائه بدین و توش بگین که می خواهید در طول دکتری چه کار کنید. این پروپوزال هم باید واقعا پروپوزالی باشه که کمیته‌ی پذیرش دانشگاه را متقاعد کنه که کار به درد بخوری هست. ضمن این که در این روش گرفتن فاند و مقدارش کاملا تابع این هست که چقدر پروپوزال خوبی دارید و در زمینه ی تحقیقاتی اون پروپوزال قبلا چقدر تجربه کسب کردید. این روش به شرطی روش ایده آل شما هست که اولاً پیه هزینه های اپلای رو به تن بمالید و ثانیا پروژه ی فوق العاده ای در ذهن داشته باشید که بتوانید با نوشتن یه پروپوزال خوب پذیرش بگیرید.

۳- اپلای از طریق پوزیشن های باز (تخصص بنده)

این روش در همه جای دنیا خصوصاً اروپا رایج است و اساسا همه ی دانشگاه های دنیا دارند به این سمت حرکت می کنند جدیدا. سیستم کاری این روش به اینصورت است که دانشگاه ها از طریق ارتباطی که با صنعت و دولت دارند گرنت هایی رو می گیرن و از این طریق پروژه های مورد نیاز اون ها رو اجرا می کنند. برای انجام این پروژه ها اگر این دانشگاه ها بخوان دانشمند ها و محقق های با تجربه رو استخدام کنند براشون بسیار هزینه بر خواهد بود بنابراین دانشجوهای دکتری و پسا دکتری جذب می‌کنند که پروژه را از طریق آن ها انجام بدن. در این روش اصولا محور کار شما و موضوع تز به صورت حدودی تعریف شده از قبل و در واقع شما برای انجام بخشی از یک پروژه ی بزرگ استخدام می‌شوید. این پوزیشن ها در سایت رسمی هر دانشگاه ها تبلیغ می شه و معمولا میزان فاند هم از قبل مشخص است. اکثراً هم هزینه ی اپلای ندارند.

همانطور که بالاتر اشاره کردم این پوزیشن ها در سایت دانشگاه و در قسمت Vacancies تبلیغ می‌شوند اما سایت هایی هم هستند که این پوزیشن ها را از سایت دانشگاه ها جمع آوری می کنند و در سایت خودشان قرار می دهند. برای مثال:

https://scholarshipdb.net/

https://www.universitypositions.eu

https://euraxess.ec.europa.eu/

https://academicpositions.com

اما باز هم تاکید می کنم که محور کار را سایت اصلی دانشگاه ها قرار بدین چون اولاً این سایت ها نهایتاً درصدی از پوزیشن های موجود را پوشش می‌دن و ثانیاً خیلی از پوزیشن هایی که در این سایت ها تبلیغ می شود مربوط به دانشگاه های تیغ زن انگلیسی و اسکاتلندی و … هست و به درد بخور نیست.

برای این که بتوانید این روش را به نحو احسن پیگیری کنید انتخاب های خودتون را محدود کنید به اِلِمان های مختلف. مثلا بر اساس کشور. کاری که خود من می کردم برای هر کشور یک فولدر در قسمت بوکمارک های گوگل کروم ساخته بودم و صفحه ی Vacancies یا Jobs دانشگاه های مورد نظرم در آن کشور را آنجا ذخیره کرده بودم. به این ترتیب کارم آسانتر شده بود. هر روز صبح که از خواب بیدار می شدم فولدر مربوط به یک یا چند تا کشور را باز می‌کردم تا ببینم پوزیشن جدیدی باز شده یا نه. و بقیه روز را اختصاص می دادم به اپلای کردن برای آن پوزیشن ها. (البته این اواخر کار را تخصصی تر کرده بودم و به جای سر زدن تک تک به سایت ها از RSS شون استفاده می کردم. اگر به کامپیوتر و اینترنت زیاد وارد نیستید فعلاً بی خیال این RSS بشوید. خلاصه این که برای موفقیت در این روش باید پشتکار داشته باشید. هر دانشگاهی ممکنه رزومه شما رو با فرمت خاص خودش بخواد و مجبور بشید خودتون رو با اون ها تطبیق بدین.

در این روش شما باید Research Interest هایی نزدیک به پروژه ی مورد‌نظر داشته باشید. پذیرش از این روش اصولاً سه مرحله داره:

الف: مرحله اول این که شما مدارکتان را ارسال می کنید و اگر رزومه چشم استاد را گرفت وارد مرحله ی دوم می شوید. حدودا دو ماه متوسط انتظار این دوره است.

ب: در مرحله ی دوم تعداد زیادی از دوستانی که با توجه به رایگان بودن اپلای با رزومه های ضعیف اپلای کرده بودند حذف شده و رقبای واقعی باقی می مونن. در این مرحله استاد با شما مکاتبه می کنه و ازتون می خواد که کمی درباره ی کارهایی که دراین زمینه ی تحقیقاتی کردین توضیح بدین و شاید هم پروپوزال کوتاهی ازتون بخواد.

پ: اگر وارد مرحله سوم شدین به خودتون افتخار کنید. مرحله ی سوم مصاحبه هست. یعنی شما اینقدر به چشم استاد یا اساتید خوب اومدین که حاضر شدند براتون وقت بزارن و باهاتون مصاحبه کنند. تعداد رقبایی که به این مرحله می رسن اصولا از انگشت های یک دست فراتر نمیره اما رقبا شدیداً قوی هستند. پس سعی کنید برای مصاحبه حسابی آماده باشین تا خودتون را نشون بدین و نسبت به بقیه برجسته باشید. درباره ی مصاحبه هم در اینجا کمی نوشتم.

بدین ترتیب اگر شما در مصاحبه هم خودی نشون بدین بعد از مدت کوتاهی استاد نامه ی محافظه کارانه ای می فرستد و به صورت ضمنی می گه اگر هنوز علاقه مند هستید به این پوزیشن ما در خدمتتون هستیم. شما هم اولاً این که با دیدن این ایمیل رعایت حال خانواده ها و همسایه ها را می کنید و بعد از این که به خودتون آمدید یک ایمیل عاقلانه به استاد می زنید و نه از فرط خوشحالی قربون صدقه ی استاد و خانواده ی محترمش میرید و نه این که خیلی با اعتماد به نفس کاذب جواب بی احساس و خشک می دین. بهتره از استاد تشکر کنید و یا بگین که با خوشحالی این پوزیشن را قبول می کنم و امیدوارم شما را سربلند کنم.

گرفتن پذیرش و مراحل جانبی اون مثل تافل و … چالش برانگیزترین مرحله ی زندگی من بود و اساسا برای بیشتر بچه ها به استثنای دوستان نابغه هم همینطور خواهد بود. این راه بالا و پایین های و سختی های خودش را داره و حرف این حقیر را باور کنید که هیچ راه میانبری نداره (اعم از موسسه های اعزام، وکیل و خریدن مقاله ISI و …). در درجه ی اول همت و تصمیم قاطع شما را برای گرفتن پذیرش می‌طلبد و در مرحله ی دوم پشتکار و خستگی ناپذیری. با قطعیت می گم که برای هر کسی که از هر گوشه ی این مملکت و از هر دانشگاهی با هر معدلی مدرک دارد در “خارج” جای مناسبی برای گرفتن پذیرش پیدا می شه به شرطی که پشتکار داشته باشه و هدفش تحصیل به معنای واقعی باشه.

در مورد خود بنده با این اوضاع افتضاح دانشگاه و معدل جایی پیدا شد! در کمال ناباوری! من حدود ۳ سال بطور پراکنده و یک سال بطور تمام وقت برای گرفتن پذیرش وقت گذاشتم. البته هر چقدر شما پیش زمینه ی قوی تری داشته باشید این مدت زمان کوتاه تر خواهد بود.

و اما سخن پایانی و مهم ترین دستاورد من از چند سال تجربه ی طی کردن مسیر اپلای:

اگر اهل کوهنوردی باشید قطعا طی صعودهای اول براتون پیش اومد که ده ها تپه رو پشت سر گذاشته باشید ولی به قله نرسید و خسته بشین و سرگروه با دیدن وضعیت شما هی بهتون بگه “پشت این تپه نه پشت تپه ی بعدی قله است، فقط این یکی مونده، پشت همین تپه اس به خدا” و شما رو با همین ترفند بکشونه بالای قله. هر بار هم که بالای هر تپه می رسید قله رو از دور می بینید و انرژی می‌گیرید. در مورد قله ی سبلان، اولین باری که صعود کردم با توجه به اضافه وزن و عدم آمادگی (بخونید دانشگاه آزادی بودن و معدل و رزومه ی خراب) سرگروه با همین ترفند من رو تا پای قله برد. درست پای قله در حالی که پاهام داشت می لرزید و هیچ انرژی برام نمونده بود سرگروه گفت واقعا پشت این تپه دیگه قله اس، اما انقدر این حرف را زده بود که من باورم نمی شد. این تپه ی آخری شیب خیلی شدیدی داشت و باید دست به سنگ ازش بالا می رفتیم. ضمنا توی دره بودیم و اصلا قله دیده نمی شد. من کم آوردم و گفتم شما برید من اگر تونستم میاد. دوستان رفتن و من موندم. یکم با خودم فکر کردم و گفتم اگر راست گفته باشه چی. اگر واقعا پشت این تپه قله باشه تا مدت ها حسرت این که چرا کم آوردم به دلم می مونه. بلند شدم و تمام انرژیم رو جمع کردم و با کورسوی امید از تپه بالا رفتم. خیلی سخت بود. نا امیدی قدرت آدم را هم تباه می کنه. به هر سختی بود خودم رو رسوندم بالای تپه. قله جلوی چشمم بود. فقط یه مسیر هموار و بدون شیب پنج دقیقه ای پیش روم بود تا برسم به قله. اصلا نفهمیدم چطور این پنج دقیقه گذشت. سرم رو که بلند کردم دریاچه ی بی نظیر قله جلوی چشمم بود. تا به اون روز فتح این قله سخت ترین کاری بود که انجام داده بودم ولی همزمان صحنه ای که اون لحظه جلوی چشمم بود زیباترین صحنه ی زندگی‌ام و خوشترین حالی بود که تا به حال تجربه کردم.

مسیر اپلای هم همینه. نه تنها اپلای بلکه همه ی مراحل زندگی همینه. موفقیت و اتفاق های خوب درست همون لحظه ای رخ می دن که شما کاملا نا امید و خسته هستین و تقریبا مطمئن شدین که شکست خوردید، ولی توی همین لحظه است که اگر فقط یک قدم دیگه بردارید موفق می شید. آدم های موفق و دیگران فرقشان در همین یک قدم حیاتی است.

در مورد خود بنده بعد از این که برای بیشتر از صد دانشگاه اپلای کرده بودم و جوابی نگرفتم (بخونید یک سال اپلای بی وقفه) و درست لحظه ای که فرجه ی فراغت از تحصیلم تمام شده بود و دفترچه ی اعزام سربازی را پست کرده بودم، برای دانشگاهی (برای اولین بار بود اسم این دانشگاه را شنیده بودم و اپلای کردم) درخواست فرستادم و در عین ناباوری یک هفته بعد استاد ایمیل زد و قرار مصاحبه گذاشتیم و یک هفته بعد هم خبر شیرین پذیرش را داد. پس اگر تصمیم قاطع گرفتید مردانه و زنانه پای تصمیمتون بایستید و نا امید نشید و هر سوالی داشتید با من در میان بذارید. تا جایی که اطلاعات داشته باشم جواب خواهم داد.

این نوشته به مرور زمان تکمیل خواهد شد …

نویسنده مطلب: Nima

منبع مطلب

ممکن است شما بپسندید
نظر شما درباره این مطلب

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.