ارشد؟ کار؟ ازدواج؟ اپلای؟
از وقتی من این پایان نامه رو تحویل دادم، موج عظیمی از فامیل/ دوست/ آشنا پیگیر شدن که بدونن من در ادامه چه خواهم کرد! ارشد ؟ کار ؟ ازدواج ؟ اپلای ؟
همیشه جوک هاشو توی تلگرام میخوندم و باورم نمیشه که داره این بلا سرم میاد.
سوالاتی رو ازم میپرسم که حتی خودمم نمیدونم…
خلاصه که یک هفتست گیجم، از حجم نظراتی که روانه میشه و من نمیتونم پاسخ بدم! دقیقا یک هفتست که فکرم درگیره که راست میگن ! واقعا من میخوام با زندگیم چیکار کنم ؟! عدم پاسخ من به این سوالات ناراحت کنندست! این همه هدف و زندگی کجا رفتن ؟ قراره در آینده چیکار کنم ؟ نکنه چهار صبای دیگه از بدبختی و بی هدفی بمیرم ؟؟؟
آخرین روز این سیکل معیوب امروز بود. با اینکه صبح زود بیدار شده بودم ولی تا چند ساعت از تختم خارج نشدم. چون نمیدونستم پامو که از تخت بذارم بیرون باید برای چه هدفی تلاش کنم! و اونجا بود که متوجه شدم چقدر این افکار مسمومم کرده و من چقدر راحت گذاشتم که مسموم بشم.
من که پاشدم دیگه، یه نگاه کردم به خودم و زندگیم، دیدم هیچوقت انتخاب هام آدم وارانه نبوده که اولش همه به به چه چه کنن ولی آخرش که به نتیجه میرسید سر و کله ی تایید کردنشون پیدا میشد.
——————–
ولی اینو بدونید که یک آدم که تازه بعد از 16 سال از سیکل تحصیل بیرون میاد و میخواد رو پای خودش وایسه کمی گیجه! داره تصمیم میگیره چه جوری افسار زندگیش رو دستش بگیره که هم به رشد شخصیش برسه و هم رشد کاری. انقدر بهش سخت نگیرید.
سوالاتتون رو لیست کنید،
دسته بندی کنید،
من یه سال دیگه جواب میدم که آیا ارشد، کار، ازدواج یا اپلای ….